(( بازنشر اشعار و متون این وبلاگ , مشروط به ذکر نام نویسنده , بلامانع است ))

Dec 30, 2014

16


15



ای حضرتِ اندیشه هایم
ای باغبانِ ریشه هایم

ای روح تو , تکرار احساس
عطر نفسهایت , گل یاس

ای کاروان سالار تقدیر
ای پندهایت , مشق تدبیر

یک کوله بار آهنگِ آبی
یادآور یک شعر نابی

چون موج دریا , پر غروری
در آسمانم , موج نوری

Dec 25, 2014

13



زخمِ نگاهت ای صنم ، بر دلِ ریش میکشم
جام غزل خرابِ تو ، قافیه , پیش میکشم

من زتو جرعه میشوم ، مجمرِ اشک را ، کنون
سجده به خاک میزنم ، پنجه به نیش میکشم

ای به نگاهت عشق را ، سفسطه میکند ، دلم
بین که بر آستان تو ، مذهب خویش میکشم

شهره شهر گشتم و ، رفته ز نامم آبرو
شکوه جان خسته را ، سوی خدیش میکشم

پرده به پرده میزنم ، قاب دل شکسته ام
تا ندهی مراد دل ، نقش پریش میکشم

Dec 19, 2014

11


عشق من آهنگ جنون میزند
بار دگر باده به خون میزند


در سر سودایی ام آرام نیست 
این دل وحشی به کسی رام نیست

بی تو دلم پهنه گرداب هاست 
پای فرو رفته به مرداب هاست

بی تو زمان در خفقان میرود
نغمه به تن پوش فغان میرود

بی تو زنی درد ، قلم میزند 
ساز پریشانی و غم میزند

آرش من ، تیر جنون ساز کن
تیغ بکش ،‌‌شعبده آغاز کن

ای پر پرواز دل خسته ام 
سخت به آغوش تو وابسته ام

شهد لبت را به تنم نوش کن 
بستر تن یکسره آغوش کن

پنجه بکش بر شب عریان من 
شعله بزن بر تن سوزان من

صبر و قرار از کف دل داده ام
دست دلم گیر که افتاده ام

باز بخوان شعر پریشانی ام
مثنوی حسرت و حیرانی ام

موجم و دریا شدن ام آرزوست
نوبت لیلا شدن ام آرزوست



Dec 13, 2014

10



تاراج می کند غزلم را , نگاه تو
دیوانه می شود شبم از سوزِ آه  تو
تکرار می کند , همه تصنیفِ دردها
آن خش خشِ خزان زده شاخ و برگها
من در سکوت بودن تو آب می شوم
یک برکه تن , ساکن مهتاب می شوم
آغوش باز کن , همه احساس و شور من
جانم بیا , به بستر عیش وسرور من
رخصت بده مرا که نگاهت کنم به عشق
جان را هزار بار فدایت کنم به عشق
آوای ساز تو به دلم چنگ میزند
با زخمه های قلب من, آهنگ می زند
مستم کن از شراب نگاهت , نگار من
با نغمه های آمدنت در بهار من

Dec 8, 2014

9






آتش کشیده عشق به رخت جوانی ام
سوزانده روزهای خوش زندگانی ام

عمرم چه بی دریغ به تکرار میرود
دردا که هیچ شد ثمن جان فشانی ام

ساز سکوت میزنم از صبح تا به شام
قاب نگاه میکشم ازلحظه تا مدام

در حسرت حضور تو لاجرعه میکشم
شوریده حال و زار،خون جگر به کام

لیلا وش و ملول به افسانه میروم
از ناز غمزه ات سوی پیمانه میروم

آخر به جرم عشق به زنجیر میشوم
مست و خراب بیدل و دیوانه میروم

Dec 3, 2014

8

حواست هست؟؟ اینجا هستم و من را نمی بینی
تو نزدیکی و تنها هستم و من را نمی بینی

برای یک نفس دیوانگی جا مانده ام جانا
تو را مجنون و شیدا هستم و من را نمی بینی

چرا دیگر سراغی از نگاه من نمی گیری
نگاهی پر تمنا هستم و من را نمی بینی

تو آهنگ کدامین قطعه از آواز خورشیدی
به پایت رقص دریا هستم و من را نمی بینی

حضور پر سکوت ات , طعنه فریاد با خود داشت
پر از تشویش و غوغا هستم و من را نمی بینی

دمی خسرو ، دمی فرهاد ،گه مجنون دلتنگی
تو را لا جرعه لیلا هستم و من را نمی بینی

به رقص زندگی آغوش پر مهر تو می خواهم
سرا پا شور و آوا هستم و من را نمی بینی

7

این روزها من سخت , پاییزام
در لحظه هایم , برگ ریزان است
این روزها انگار دنیا هم
از زندگی کردن , گریزان است

خوابِ نوازش در سرانگشتم
دستم طنینِ سردِ تنهایی ست
دشت تنم  , یخ بسته و خاموش
انگار در خوابی زمستانی ست

این روزها من سخت پاییزم
صد پاره از یلدایِ صد سال ام
یک زن میان قابِ دیروز ام
در مرز ویرانی ست احوالم

شاید که از پاییز برخیزم
احساس من درگیر باران است
ابر دلم میبارد و انگار
امسال هر فصلم زمستان است

Dec 2, 2014

6


ای که به میدان دلم تاختی               
بر تن و جانم شرر انداختی

من به سرانجام ِ تو دل داده ام           
در شب عشق تو , جنون زاده ام

قامت سوزانِ هوس بازی ام            
فاش بگو تا به چه میسازی ام

بوسه و می ؟ شهد غزل ؟ یا نگاه ؟    
ناز نکن , میکُشی ام , آه آه

پا مکش از عهد پریشان شدن          
وعده بده لحظه ویران شدن

لحظه تن سوختن و تر شدن             
بال به هم بستن و پرپر شدن

قلعه آغوش مرا فتح کن             
خلوت تن پوش مرا فتح کن

چنگ بزن بر شب لیلا یی ام            
بوسه بزن تا که بمیرانی ام

مستی ام از توست , مرا نوش کن      
ای همه جان , سینه ام آغوش کن

5

میروم به التهاب سرد و خیس خوابها
میشوم دوباره نغمه خوان کوچه باغها

میکشم تمام شهر را به گامهای خویش
میرسم به اوج بودن از فراز کاجها

دست میکشم به سایهِ قریبِ بودن ات
اشک میشوم به پایِ هق هقِ نبودن ات

من تو را دوباره میکشم به قاب لحظه ها
مست میشوم به شوق لحظه شکفتن ات

4



در مرز بی تعلقی , پیکار میکنم
آری، نبود و بود خود , انکار میکنم

تصنیف سرد خواهشم، اما ملول و تلخ
در کام مرگ , شکوه بسیار میکنم

تکرارِ هیچ و پوچ , به تصویر میکشم
تاراجِ برف و باد , پدیدار میکنم

قلبم هنوز قصه آماج زخمهاست
در قاب غصه , وصف رخ یار میکنم

گنج بزرگ درد , به طومار میکشم
این نخ نما گلیم دل, انبار میکنم

آیا دوباره فصل گل از راه میرسد؟
هر لحظه این سوال به تکرار میکنم

Dec 1, 2014

3

شام بی قراری ام , در پس نقابها
روز دل سپاری ام , پشت کوچه باغها

 اشکهای بی کسی ، دردهای ماندگار
حرفهای هجو و پوچ ، تحفه شرابها

تا درخت عمر من , گل دهد دوباره باز
میرود بهار دل , به کامِ شومِ خوابها

میکشم غمی بزرگ  , بر دل جوانی ام
گشته طفل هستی ام , طعمه عقابها

سبز می شود تنم , در سکوت عاشقی
گر مجال باشد از , هجمه نگاه ها

از حریم بسترم , خواب بوسه پر زده
بر طنین خلوتم , بشکند حبابها

مرغ آرزوی من , پرشکسته بی پناه
سرزند به بام دل , از غم سرابها

2



بهار آمد وز آن  , روی تو بهتر
گل آمد ، عطر گیسوی تو بهتر

دل دیوانه من , مست رویت
وز آن , چشم چو آهوی تو بهتر

چو عیدانه دهند ام  , باده لبریز
لب شیرین , دعا گوی تو بهتر

شوم مست و روم اندر گلستان
ولیکن خار در کوی تو بهتر

خم قوس و قزح رنگین شد از گل
کمان طاق ابروی تو بهتر

مرا جانان , دلی دیوانه بودی
نگاه بسته بر موی تو بهتر

1

اصلا دلی برای کسی تنگ میشود؟

وقتی که عشق , طعمه نیرنگ میشود!

باید شکست و خاطره اش کرد , هر چه زود
سازی که در سکوت , خوش آهنگ میشود

بر خواب باغ , تیشه به تصویر میکشد  
دستی که با طلسم زمین , سنگ میشود

او با تمام پنجره ها قهر میکند
وقتی غروب , قرمز پر رنگ میشود

انگار جنگ عقل و جنون درگرفته است
دلها , شکست خورده این جنگ میشود

بشکن تمام آینه ها را , به دست اشک
حالا که سهم آینه ها , ننگ میشود

هایکو



کلاغها به باغ نزدیک میشوند
مترسک را میبینند
گروهی میترسند
گروهی محو لبخند پوشالی اش میشوند
گروهی بی هدف دور سرش پرواز میکنند
...و گروهی......
همه باغ را فراموش میکنند
همه میوه های رسیده را از یاد میبرند
و همه یک چیز را از دست میدهند
فرصت!!!!!