ای که به میدان دلم تاختی
بر تن و جانم شرر انداختی
من به سرانجام ِ تو دل داده ام
در شب عشق تو , جنون زاده ام
قامت سوزانِ هوس بازی ام
فاش بگو تا به چه میسازی ام
بوسه و می ؟ شهد غزل ؟ یا نگاه ؟
ناز نکن , میکُشی ام , آه آه
پا مکش از عهد پریشان شدن
وعده بده لحظه ویران شدن
لحظه تن سوختن و تر شدن
بال به هم بستن و پرپر شدن
قلعه آغوش مرا فتح کن
خلوت تن پوش مرا فتح کن
چنگ بزن بر شب لیلا یی ام
بوسه بزن تا که بمیرانی ام
مستی ام از توست , مرا نوش کن
ای همه جان , سینه ام آغوش کن
No comments:
Post a Comment