(( بازنشر اشعار و متون این وبلاگ , مشروط به ذکر نام نویسنده , بلامانع است ))
May 10, 2015
May 9, 2015
May 8, 2015
Apr 3, 2015
22
گیسو به رقصِ
بادِ بهاری , رها نکن
آشفتگی برای دلم
, دست و پا نکن
از من مگیر نازِ
نگاه و حریرِ چشم
با عاشقت , تفاخر
و تندی روا نکن
بارِ گرانِ غمزه
, به پای دلم مکش
بی حرمتی به
دلبر بی ادعا نکن
چون گوهر فِتاده
ز دریا , عیان مشو
اینگونه بند بندِ
دل از هم جدا نکن
با تیر ناز ,
چشمِ دلم را هدف مگیر
لشکر کشی به
کومه اهل بلا نکن
یک شهر , آشنای
تو , تنها غریبه من
شبهایِ غُربتم به جنون
آشنا نکن
Mar 31, 2015
Mar 28, 2015
20
مرد از این فصل ِ جنون , در گذر
از دل غرقابۀ خون , در گذر
مرد مرا حال ِ خودم واگذار
در غم ِ احوال خودم واگذار
عشق شده بار گنهکاری ام
نامه بد بودن و بدکاری ام
طعنه مزن بر دل دیوانه ام
کوخ نزن بر سر ویرانه ام
بگذر از این بودن و نابودن ات
بگذر از این راه نپیمودن ات
دشنۀ دشنام مزن بر سرم
خنج مکش بر تن پیراهنم
گاه چنین , گاه چنانم مکن
در غم دل , مرثیه خوانم مکن
شهد لبت را به لبم نوش کن
جانِ ز تن رفته ام , آغوش کن
کاش که جانم بستانی به عشق
باز بگردی و بمانی به عشق
عشق شده بار گنهکاری ام
نامه بد بودن و بدکاری ام
طعنه مزن بر دل دیوانه ام
کوخ نزن بر سر ویرانه ام
بگذر از این بودن و نابودن ات
بگذر از این راه نپیمودن ات
دشنۀ دشنام مزن بر سرم
خنج مکش بر تن پیراهنم
گاه چنین , گاه چنانم مکن
در غم دل , مرثیه خوانم مکن
شهد لبت را به لبم نوش کن
جانِ ز تن رفته ام , آغوش کن
کاش که جانم بستانی به عشق
باز بگردی و بمانی به عشق
Jan 20, 2015
Jan 9, 2015
18
روزهای سرزمینم , رنگ
ویرانی شده
رنگ اشک و ناله و سوز
و پریشانی شده
سرزمینم گشته خاموش از غم آلاله ها
سرو های خفته در خاک
و سکوت سایه ها
بوی نفرین و ریا می
آید از هر کوی او
دست ننگین تحجر ، چنگ
بر گیسوی او
وحشت زندان و اعدام و
فشار و اختناق
بر دهان اعتراض و خشم
و نفرت، گشته داغ
مردمی غمگین و جان
فرسوده، بی تاب و خموش
روزها را میسپارند از
پی هم، بی خروش
در هوای کوچه هایش
نیست عطر رازقی
نیست در یاد وطن
،خواب و خیال عاشقی
کو نشانی از حضور سبز
هم رزمان عشق
کو قلم هایی که میزد تکیه بر دیوان عشق
Jan 6, 2015
Subscribe to:
Posts (Atom)