(( بازنشر اشعار و متون این وبلاگ , مشروط به ذکر نام نویسنده , بلامانع است ))

Mar 28, 2015

20



مرد از این فصل ِ جنون , در گذر
از دل غرقابۀ خون , در گذر

مرد مرا حال ِ خودم واگذار
در غم ِ احوال خودم واگذار

عشق شده بار گنهکاری ام
نامه بد بودن و بدکاری ام

طعنه مزن بر دل دیوانه ام
کوخ نزن بر سر ویرانه ام

بگذر از این بودن و نابودن ات
بگذر از این راه نپیمودن ات

دشنۀ دشنام مزن بر سرم
خنج مکش بر تن پیراهنم

گاه چنین , گاه چنانم مکن
در غم دل , مرثیه خوانم مکن

شهد لبت را به لبم نوش کن
جانِ ز تن رفته ام , آغوش کن

کاش که جانم بستانی به عشق
باز بگردی و بمانی به عشق


No comments:

Post a Comment